♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
اگر گفت باید برم جلوشو نگیر
وقتی بخاد بره ، میره
ولی همون فرصتی رو که تو آخرین لحظه داری مهربون باش، بخند و دست از خاطره ساختن برندار ، بزن زیر دماغش بگو احمق جون نری بگی بد بود ، گریه نکن، بخند و بازوش رو نیشگون بگیر
بهش نگو دوس ندارم حرفایی که به من زدی به یکی دیگه بزنی
نگو اگر زدی پای حرفات وایسی.نصیحت نکن، نفرین نکن، فقط لحظه آخر بازم از ته قلبت دوسش داشته باش انگاری قراره بمیره
وقتی رفت ... بزن زیر گریه یه هفته، یه ماه ، یه سال ، همچین که خالی شدی یه شب یه جایی یه زمین خوش آب و هوا گیر بیار یه چاله بکن و خاطره هاتو بریز داخلش و روش خاک بریز، یه شاخه گل بذار سر قبرش و بشین یه فاتحه ام بخون برای روزای خوبتون
آخرین تصویر تو ازش میشه یه خاکسپاری مجلل و روزی که مُرد
ولی آخرین تصویر اون از تو میشه یه آدم مهربونِ تکرار نشدنی
اون هربار که یادِ تو میوفته میمیره
فکر کنم این انتقام منصفانه باشه